معنی کابوک، وکر

حل جدول

کابوک، وکر

آشیانه مرغ


کابوک ، وکر

آشیانه مرغ


وکر

آشیانه مرغ

لغت نامه دهخدا

کابوک

کابوک. (اِ) کابک. جای مرغ خانگی بود. (لغت فرس). آشیانه ٔ مرغان. || چیزی که مانند زنبیل در میان خانه بیاویزند تا کبوتر بچه در آن کند. (لغت فرس):
چون بچه ٔ کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد موی (؟) و بیوگند موی زرد
کابوک را نشاید (نپاید؟ نخواهد؟) و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود باز گرد گرد.
ابوشکور.
چو کبتر تبتی خانه کرده هر کابوک.
سوزنی (از رشیدی در لغت کبتر).
تو پروریده ٔ کابوک آسمان بودی
ازآن قرار نکردی در آشیانه ٔ پست.
انوری.
نیز رجوع به کاپوک شود. || رفیده. و آن گرد بالشی است که خمیر را بر زبر آن پهن کرده و بر تنور بندند. و به این معنی شاید مصحف کمایوک باشد. (حاشیه ٔ لغت کابوک، برهان قاطع چ معین).


وکر

وکر. [وُ ک َ] (ع اِ) ج ِ وَکْر، به معنی آشیانه ٔ مرغ. (منتهی الارب). || ج ِ وَکْره، به معنی آشیانه ٔمرغ. (از اقرب الموارد). رجوع به وکر و وکره شود.

وکر. [وَ ک َ] (ع اِ) وَکر. وَکَری ̍. نوعی دویدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).

وکر. [وَ] (ع مص) مهمانی بنای نو دادن. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || مشت بر بینی کسی زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و این تصحیف وکز نیست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || به آشیانه درآمدن مرغ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || برجستن کودک. (منتهی الارب). || برجستن آهو. (اقرب الموارد). || پر کردن مشک و جز آن را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || شتاب و کوتاه اندام پرگوشت گردیدن شتر ماده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || دویدن اشتر و اسب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || (اِ) وکره. آشیانه ٔ مرغ بر درخت. (مهذب الاسماء). آشیانه ٔ مرغ که مرغ نباشد دروی. (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (آنندراج). آشیانه ٔپرنده هر جا بوده باشد در درخت یا در کوه اگرچه پرنده در آن نباشد. (اقرب الموارد). ج، اَوْکُر، اوکار، وُکور، وُکَر. (منتهی الارب) (آنندراج):
لفظ چون وکر است و معنی طایر است
جسم جوی و روح آب سایر است.
مولوی.
خانه های ما بگیرد او به مکر
برکند ما را به سالوسی ز وکر.
مولوی.

فرهنگ فارسی هوشیار

کابوک

جای مرغ خانگی، آشیانه مرغ (اسم) آشیانه مرغان لانه: } تو پروریده کابوک آسمان بودی از آن قرار نگیری در آشیانه پست ‎. { (انوری)، زنبیل مانندی که در خانه آویزند تا کبوتران و فاختگان و مانند آنها در آن تخم گذارند: } چون بچه کبوتر منقار سخت کرد هموار کرد موی و بیوگند موی زرد ‎. { } کابوک را نشاید و شاخ آرزو کند وز شاخ سوی بام شود باز گرد گرد ‎. { (ابو شکور)

فرهنگ عمید

کابوک

لانۀ پرنده، آشیانۀ پرنده: تو پروریدۀ کابوک آسمان بودی / از آن قرار نکردی در آشیانهٴ پست (انوری: ۵۴۶)،
زنبیلی که از سقف آویزان کنند تا کبوتر در آن آشیانه کند،

فرهنگ معین

کابوک

(اِ.) لانه مرغ، زنبیلی که در میان خانه بیآویزند تا کبوتر در آن آشیانه کند. کابک و کاوک و کاواک و کاووک هم گفته شده است.


وکر

(وَ) [ع.] (اِ.) آشیانه پرنده. ج. اَوْکار.

فرهنگ فارسی آزاد

وکر

وَکر، آشیانه مرغ، لانه طیور (جمع: اَوکار، وَکُور، اَوکُر)،

وَکر، (وَکَرَ، یَکِرُ) با مشت زدن به بینی دیگری، پُر کردن (ظرف)،

ترکی به فارسی

کابوک

پوست

فرهنگ پهلوی

کابوک

شکل دیگر کابک

معادل ابجد

کابوک، وکر

275

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری